کتاب روایتی سیال از گذشته به حال و از واقعیت تا خیال در بستر پیاده روی اربعین است که به دلیل استقبال گسترده اهالی کتاب، در همان روزهای اول ورود به عرضه نشر، برای چهارمین بار چاپ و منتشر می شود.
مسلم ناصری که نویسنده ای تاریخ دان است، در این کتاب تاریخ را دستمایه داستان نویسی اش کرده و از مرزهای مکان و زمان عبور می کند تا به پاسخ هایی برای مسائل روز جامعه خود برسد.
نام این کتاب برگرفته از آخرین ستون از ستون های مسیر پیاده روی نجف تا کربلاست که منتهی به حرم سید الشهدا(ع) می شود و بر این اساس حتی نام کتاب نیز چیزی میان واقعیت و خیال است. چرا که اساساً همچین ستونی وجود خارجی ندارد و اشاره ای است به خود بارگاه حضرت اباعبدالله(ع).
مردانی که شگفت آمدند و شگفت رفتند.
در شبی سراسر تب و لرز، راوی از دو جوانی میگوید که جنازۀ پدر را به دوش کشیدهاند تا به دوستی برسانند که بر بلندای کوهی بر کنارۀ دریایی منتظر است. چنین است سرگذشت نویسندۀ سرگشتۀ امروز. راوی، سفر خویش را میان واقعیت و تخیل آغاز میکند و به 1400 سال پیش نقب میزند و همراه پسران اثیب یمانی» میشود که در زمانه موج میزنند و در سفر عشق پای میفشرند تا…
درباره این سایت